توضيحات محصول :
مباني نظري و پيشينه پژوهش مهارت هاي مقابله با استرس
در 56 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc
توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)
همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه
توضيحات نظري كامل در مورد متغير
پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه
رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب
منبع : انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)
نوع فايل: WORD و قابل ويرايش با فرمت doc
قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه
مهارت هاي مقابله اي
سبك هاي مقابله[1] به عنوان يكي از عوامل مهم ميانجي بين استرس و سلامت روان در نظر گرفته مي شود (وانگ[2]، 1993؛ كارور و همكاران، 1993). اين مؤلفه در عين حال يكي از مؤلفه هايي است كه به طور گسترده اي در زمينه سلامت روان مورد بررسي قرار گرفته است (پاسكار[3]، 2003). تمركز پژوهش هاي انجام گرفته بر روي سبك هاي مقابله با استرس ير مشخص نمودن اشكال مؤثر و كارامد اين سبك ها در برخورد با استرس مي باشد (سامر فيلد و مك كار[4]، 2000). درباره سبك هاي مقابله با استرس تعاريف بسيار زيادي ارائه شده است (لازاروس، 1984؛ به نقل از ولرات[5]، 2003). تأكيد همه اين محققان، روي اين موضوع است كه واكنش به استرس در افراد مختلف متفاوت است، و هميشه اين واكنش ها به كاهش استرس نمي انجامد. همه آنها براي برخورد با استرس مراحل خاصي را در نظر مي گيرند. لازاروس توالي زير را در ارتباط با مقابله با استرس ارائه مي كند:
الف. دريافت تهديد ( درك تهديد)
ب. ارزيابي توانايي برخورد با تهديد
ت.بكارگيري شيوه اي براي برخورد با اين تهديد (كوشش شناختي و رفتاري)
لازاروس (1993) روي دو نوع سبك مقابله با استرس تأكيد و تمايز قائل شد:
الف- مقابله متمركز بر مسأله، كه در راستاي حل مشكل يا انجام عملي است كه منبع استرس را تغيير مي دهد.
ب- مقابله متمركز بر هيجان، كه كاهش دهنده يا اداره كننده آشفتگي عاطفي همراه با موقعيت است.
در غالب موارد براي برخورد با شرايط استرس زا بايد از هر دو نوع مقابله استفاده كرد. ولي مقابله متمركز بر مسأله، گرايش بر تسلط بر موقعيت دارد و لذا زماني مفيد است كه فرد احساس كند، مي تواند در رابطه با استرس كار بنيادي و سودمندي را انجام دهد. اما در مقابله عاطفي فرد احساس مي كند كه ناگزير از تحمل منبع فشار رواني است. بعضي از روش هاي مقابله بر هيچ كدام از روش هاي بالا متمركز نيستند، لذا كارور و وينروپ (1993) آنها را پاسخ هاي مقابله اي ناكارامد مي دانند.
[1] Coping style
[2] Wong
[3] paskar
[4] Somerfield & Mc Carae
[5] vollrath
...
2-1-3-6 مراحل فشار رواني از لحاظ سازگاري
هنگامي كه فرد از يك سو خود را تابع الزاماتي ميبيند و از سوي ديگر داراي ظرفيتهاي است كه منطبق با نيازها و خواستههايش عمل ميكند، اگر هيچ گونه ارتباطي بين آنها مشاهده نكند، دچار ناهماهنگي خواهد شد كه اين ناهماهنگي به طريق مختلف منجر به بروز فشار رواني ميگردد و تنها راه غلبه بر برقراري نوعي سازگاري و تجانس ميباشد. (ابراهيمي، 1387)
هانس سليه ميگويد «امروز ما دريافتهايم كه بسياري از بيماريهاي رايج، بيشتر به نبود سازگاري در برابر استرس مربوط ميشود، تا به حوادث ناشي از ميكروبها و ويروسها. سليه مراحل فشار عصبي (استرس) را به سر مرحله هشدار، مقاومت و فرسودگي تقسيم مينمايد.»
مرحله اول: (هشدار- خطا): ترشح هورمونها افزايش مييابد. بدن در حالت آمادگي نسبي قرار ميگيرد. علائم فيزيولوژيكي مانند ضربان قلب و فشار خون رويت ميشود.
مرحله دوم (مقاومت): ترشح هورمونها به بالاترين حد خود رسيده است، بدن در حالت آمادگي كامل به سر ميبرد.
مرحله سوم (افسردگي): بدن در حالت استراحت و تجديد قوا قرار ميگيرد، قدرت دفاعي در برابر بيماريها تضعيف ميگردئد و فرد منفعل و فرسوده ميشود.
2-1-3-7 پژوهشهاي انجام گرفته درباره استرس
استرس شديد و بلند مدت نظير تغييرات زندگي (هاركنيس و لوتر[1]، 2001) مي تواند توانايي سازگاري فرد را تحت تاثير قرار دهد، موجب افسردگي شود و ضمن آسيب به بدن، لذت زندگي را از بين ببرد (كي كولت- گلاسر[2]، 2002). ...
...
[1]Harkness & Luther
[2] Kicoit. Glaser
...